بیز تورک لرین هر بیر زادا فلسفه میز وار
مثلن آسقیرماق
بیر ایش باشلایاندا بیری تک آسقیرسا
دئیرلر آماندی اَل ساخلا یا اَیاق ساخلا سیزده شاید ائشیده سیز
بیر صلوات چئویر ، صدقه چیخیب سونرا ایشی باشلا!!
البته بیر عده ده وار کی دئیرلر بیزه اصلن تک صبیر توشومز
و او ایشی گورمک دن واز گئچرلر
و اگر بیری جوت آسقیرسایدی
شوکر ائلیب ایشین یاخجی اولماغین توشونردیلر
و آمما ایکی دن چوخ آسقیرسایدی
خئیردن - شرردن سوووشدو ایشیزده اولون
دئییب ایشه باشلاردیلار
بیزیم ائل لرین صبیره اعتقاد چوخوموش
و اونو تانری نین ایشاره سین ایشیمیزین دوز یا اَیری اولماغینا بیلیریک
باز مثل دفعه قبل پمپ بنزین ها از کار افتادند
باز شرکت نفت هک شده و یه ویروس کل پمپ بنزین به غیر از چند تایی که با شرکت نفت قطع ارتباط داشتند از کار افتاده ، خودمونیم چقد این سیستم هاشون راحت هک میشه این هکر های پر قدرتمان چرا نمی تونن سیستم اسرائیل و امریکا رو هک کنن !!!
شاید هم کمبود بودجه داشتم میخان یکن بنزین ازاد بفروشن بعد چن روز که تراز مالیشون اوکی شد این مورد هم حل میشه
بوگون نیگار خانیمین دوغوم گونودور
هئش کیم نیگار خیاوی نین تورکی دیله اوره ک یاندیرماسین دانابیلمــز
اونا تبریک و اوزون عومور آرزو ائلیرم
نامه نیگار خیاوی به رضا براهنی تیر ماه 1391
آقای براهنی عزیز، اجازه بدهید نوشتهام را بی مقدمه بیاغازم و با تکیه بر گفته مشهور«هیچ ترتیبی و آدابی مجوی، هرچه میخواهد دل تنگت بگوی»، راحتتر سخن بگویم. چون شما را بقدری به خود نزدیک میدانم که جراتِ با فراخِ دل پیشِ بزرگِ شما گلهگی آوردن خود بخود به سراغ آدم می آید.، بقول مثل معروف ترکی، گؤیول اومدوغو یئردن کوسر.
جایگاه شما در عرصه ادبیات و تنقید چنان غیر قابل بحث و ستودنی است که اظهارات منِ نیم وجبی هیچ تاثیری بحال آن نمیتواند داشته باشد. همین که شما این یادداشت را بخوانید لطف بس بزرگی در حقم کردهاید. پس موضع و موقع این یادداشت تاکید بر جایگاه و تاثیرات بیشمار شما در عرصۀ ادبیات نیست بلکه خیزگاه این دلنوشته جمله ای از شما در یکی از مصاحبههایتان است: «من اگر آثارم را به ترکی نوشته بودم، الان در آذربایجان پنجاه رمان نویس داشتیم.» این جمله شما باعث شده سر بسیار دمل چرکینی در میان ساکنان ادبیات آذربایجان باز شود.
بسیار دلم می خواست این نوشته را بزبان مادری شما و خودم، ترکی برایتان مینوشتم آنهم نه به این دلیل که شما سواد خواندن ترکی ندارید چون میدانم که شما نوشتن به ترکی را اگر هم بلد نباشید خو اندن آنرا حتمن میتوانید، بلکه به این دلیل که همقلمان شما نیز این نوشته را که از طرف یک خدمتگزار و عاشق زبان و ادبیات ترکی نوشته میشود بتوانند بخوانند. بسیاری از همان همقلمانی که دائمن بینشان در اینکه شما به ادبیات و زبان آنها چه خدمتها که نکردهاید را همواره مورد مناظره و مناقشه داشتهاند. همان همقلمانی که بزرگی قلم شما برایشان بسیار سنگین بوده است همیشه. با اینکه مطمئن نیستم آنان وقت گرانبهای خود را برای خواندن نوشتههایی ازین دست هدر دهند. عجیب است که بسیاری از آنها چشم و گوششان را به جریان ادبیاتهایی که اطرافشان در حال شکفتن است چنان با پنبه تپاندهاند که گاهی جدی بودن سلامتیشان نگرانی برانگیز مینماید. اما شاید برای آنها جالب باشد، برای آنها که از دست شما کفری هستند بخاطر امضایتان پای یکی دو فقره پتیشن ویا حمایت از تدریس زبان مادری در مدارس، شاید جالب باشد در مورد انتظارات بر نیامده ادبیات آذربایجان از شما مطلع شوند و اینهمه بر شما نتوفند.
از وقتی که دست بقلم بردهام همیشه خواستهام به شما افتخار کنم، همیشه فکر کردهام میشد، آری میشد و حتا بطرز تحسین برانگیزی میشد به شما افتخار کرد اما بگذار کسانی به شما افتخار کنند که برای آنها افتخار آفریدید. لطفن نگویید شرایط اجتماعی –سیاسی اجازه نداده، شرایط اجتماعی –سیاسی این ایران از ابتدای شام رضاخانی هیچگاه به مردم آذربایجان هیچ اجازه و مجوزی روا نداشته، با همه این اوصاف بودهاند کسانی که عشق زبان و فرهنگ مادری جسارت خطر کردن به آنها داده است. مگر حبیب ساهر، علیرضا نابدل، بولود قاراچورلو و صدها دیگرانی که امروز مینویسند به امید صدور مجوز از شرایط اجتماعی –سیاسی نشستند؟ ولی این هم واقعیتی است که پشت پا زدن به نام و شهرت آسان نیست و بس مشکل است. یادمان باشد و بویژه آنهایی که در این برش از تاریخ قلمشان در خدمت زبان مادری نمیچرخد هنوز، فردای تاریخ در معرض سوالات بیشمار فرزندان خود خواهند بود، همچنانکه امروز شما هستید وغربال تاریخ داور باانصافی بوده همیشه.
راستی آقای براهنی عزیز، شما چرا بزبان ترکی ننوشتید؟ من تقریبن نمیدانم جواب شما چه خواهد بود اما خودم به خودم چنین جواب میدهم: چون آقای براهنیِ بزرگ عاشق زبان مادریش نیست. همان که همه ادیبان بزرگ دنیا هستند. همان که باید میشدید و نیستید. نه، شما عاشق زبان مادریتان نیستید چون نوشتن بزبانی که از آغاز شام پهلوی معروض انواع تحقیرها و تقبیحها بوده آتش عشقی بزرگ در سینه میطلبد. بهرحال شما روزی باید به این سوال پاسخ دهید. شما به نکتهای اشاره کردهاید که دقیقن درست است. اما چرا چرایش را بیان نکردید. چرا چرایش را مسکوت رها کردید. چرا بحال زار زبان مادریتان نسوختید، چرا و چگونه با این دوری ساختید؟ نکته این نیست که اگر بزبان ترکی نوشته بودید آذربایجان امروز صاحب چندین رمان نویس و منتقد بود، آری این ادعای شما با احتمال بسیار بالا میتوانست محقق شود ویا حداقلش این بود که ادبیات معاصر آذربایجان صاحب رمان نویسی بزرگ بنام دکتر رضا براهنی میشد و منها امروز چالش افتخار کردن به شما را نداشتیم. اما نکته دقیقن اینست که دلیل ننوشتنتان را بهتر است خود بیان کنید بلکه درسی باشد تا دیگران اشتباه شما را مرتکب نشوند. و چرا ادبیات ما را از داشتن رمان نویسان و منتقدینی که میتوانستند در سایه قلم توانای شما آثار ادبی گرانی بیافرینند محروم کردید؟ چرا رضا براهنی و غلامحسین ساعدی و مفتون امینی و عمران صلاحی و... ادبیات آذربایجان را در برهوت بی قلمی تنها جا گذاشتند؟ اینرا صمیمانه میپرسم چرا هیچگاه برای سرنوشت زبان مادریتان جدی و مسئولانه نفکریدید؟ با دادن اسامی ترکی به کاراکترها که نمیشود بار مسئولیت را از دوش انداخت. شما بهتر از هرکسی میدانید که نامگذاری اسامی و اماکن ترکی برای کاراکترهای یک اثر خدمت به ادبیات یک ملت نمیتواند بحساب آید. باید که با کلمات، نحو و فضاهای زبانی و بین زبانی یک زبان قلمورزی کرد و آن را به چالش کشید.
آری، این سرنوشت تلخ ماست آقای براهنی عزیزمان، از ایام قدیم ادیبان و قلم ورزان ما در راه تنومندی و درشت هیکلی زبان و ادبیات غیر مادری سر از پا نشناختهاند، و حتا آن خود نیز چماقی شده هر زمان بر فرق ما که، خفه شوید ای آدمهای دست دوّم شما که باشید که ادعا کنید قطران و خاقانی و نظامی مولوی و شیخ اشراق و... ترک بودهاند؟ عیبی هم ندارد در هر حال آنها شکرینگی فارسی را پاس داشتهاند. دستشان درد نکند شاید! ما حسود نیستیم بدارند پاس و بدارید پاس. ولی ای کاش زبان مادریتان را نیز لحظهای پاس میداشتید. تا قلمهایی که بعد از شما میآیند اینهمه در کوره راههای از همه نوعش پر داش و سنگلاخ میان انبوه زخمهاشان دست و پا نزنند.
جناب دکتر براهنی، در واقع ما با این نوشتهها داریم با خودمان درددل میکنیم. همان خودی که بقول شاعرمان «سهند» هر وقت دیگران به تکّه سفالی احتیاج داشتند، کوزه آب خانه اش را بخاطر آنان شکسته. و البته این درددل را بر ما می بخشید.
با احترام همیشگی
نیگار خیاوی / 1391 تیر ماه
مصوبه جدید مجلس در خصوص افزایش سن بازنشستگی با انتقادات زیادی از سوی مردم مواجه شده است اما کدام نمایندگان آذربایجانشرقی با این مصوبه مخالف و کدام نمایندگان موافق بودهاند؟
مخالفان افزایش سن بازنشستگی
روح الله متفکرآزاد نماینده تبریز، اسکو و آذرشهر
احمد علیرضا بیگی نماینده تبریز، اسکو و آذرشهر
علی علیزاده نماینده مراغه
مهدی اسماعیلی نماینده میانه
یوسف داوودی نماینده سراب
احمد محرم زاده نماینده اهر و هریس
حسین حاتمی نماینده کلیبر،خداآفرین و هوراند
موافقان افزایش سن بازنشستگی
محمدحسین فرهنگی نماینده تبریز، اسکو و آذرشهر
محمدرضا میرتاج الدینی نماینده تبریز، اسکو و آذرشهر
سیدمرتضی حسینی نماینده میانه
محمد باقری بناب نماینده بناب
عدم مشارکت
جعفر راستی نماینده شبستر
عدم حضور
حمزه امینی نماینده هشترود و چاراویماق
نمایندگانی چون مسعود پزشکیان، علیرضا منادی و... رایشان را در سامانه شفافیت آرا ثبت نکردهاند ومشخص نیست به این مصوبه رای مثبت دادهاند یا منفی.
در قانون بودجه ۱۴۰۲، دولت بیش از ۲ هزار میلیارد تومان برای برگزاری
انتخابات سال جاری تعیین کرده است. براساس آخرین اطلاعات منتشر شده از
قانون بودجه ۱۴۰۲، نشان میدهد که دولت سیزدهم رقم ۲ هزار و ۱۴۷ میلیارد
تومان را برای برگزاری دوازدهمین دوره انتخابات مجلس و ششمین دوره انتخابات
مجلس خبرگان رهبری تعیین کرده است. از این رقم حدود ۱۸۰۰ میلیارد تومان به
وزارت کشور اختصاص خواهد یافت و ۳۴۷ میلیارد تومان آن نیز در اختیار شورای
نگهبان قرار خواهد گرفت.
«آقای محصولی ادعا دارد که خالص سازی یعنی شایسته سالاری اما ما مخالف این حرف و منطق هستیم. خالص سازی او، از همان مظلوم کردن حمید و مهدی باکری شروع شد و اتفاقا خود ایشان هم شروع کرد. خالص سازی مخالف عدالت است، یعنی افراد حلقه خاص یعنی حلقه ارومیه بر مملکت حاکم شوند، بقیه آدم ها هم هیچ. خالص سازی کرامت انسان ها را هدف قرار داده است و می گوید انسان ها لیاقت و شایستگی هم داشته باشند ولی آدم ما نباشند در مدار مدیریت قرار نمی گیرند.
حلقهای در مقطعی رویش کرده و طی سال های اخیر نیز در قالب جبهه پایداری خود را نشان داد و نمود پیدا کرده است، اینها اکنون مهندسی خالصسازی کشور را انجام می دهند. یعنی بر مراکز تولید ثروت خیمه زده و به نفع گروه و حزب خودشان چپاول می کنند و هر چه آدم عاقل، شایسته و فرهیخته را حذف کرده و به حاشیه می رانند؛ از اساتید دانشگاه گرفته تا شخصیت های سیاسی، افراد موثر فرهنگی و حتی در حوزه علمیه در حال خالص سازی هستند و بسیاری را کنار میگذارند. این جریان فکری یک حلقه در قم داشت و یک حلقه دیگر در ارومیه که در نهایت در جبهه پایداری به یکدیگر متصل شدند. با غفلت از حکمرانی این جریان، توانستند برخی نهادهای دولتی در کشور را در اختیار بگیرند و با تکیه بر این نهادهای دولتی سرانجام توانستند دولت، مجلس، صداوسیما، کیهان و نهادهای دیگر را در اختیار بگیرند و پشتوانه مالی نیز که دارند.»
مسعود پزشکیان بوگون سوزلری کوزلیدی کی آرمان امروز روزنامه سینده دئدی :
دانیشان آدمدان قوخمویون !!
«مسعود پزشکیان»، نمانیده مردم تبریز در
مجلس گفت: «با این نگاهی که در کشور وجود دارد، فکر نمی کنم جسارت آزاد
کردن فضای مجازی را داشته باشیم و افرادی میتوانند این کار کنند که خودشان
ذهن باز و اندیشه لازم در پاسخ گویی به مشکلات را داشته باشند و کسانی که
از نظر علمی و کارشناسی ضعیف هستند اجازه نخواهند داد، مطالبی مطرح شود که
آنها را زیر سوال ببرد و این مساله باعث میشود که اجازه باز شدن فضا را
ندهند.
مردم به هر شکلی از اینترنت استفاده میکنند و این محدودیتها فقط نگرانی را افزایش می دهد. در صدر اسلام تنها کار روسای قبایل در برابر رسول خدا(ص) این بود که اجازه ندهند سخنی بگوید اما ما الان می ترسیم یک عده حرف بزنند و به جای اینکه حرف حق را بگوییم و عادلانه صحبت کنیم، از کسی که می خواهد حرف حق بزند می ترسیم. درحالی که اگر او حرف حقی می زند و ما اشکال داریم، پس باید خودمان را اصلاح کنیم اما اگر حرف اشتباهی میزند، فضای مجازی فرصتی برای ما است تا آنها را افشا کنیم.»